١٥ فوریه و معمای مخالفت فعالین لغو کارمزدی

رضا مقدم


به نقل از به پیش! شماره ١٢ - ١٩ اسفند ١٣٨٤، ١٠ مارس ٢٠٠٦


در خارج کشور، فعالین جنبش کارگری ایران و بسیاری از نیروهای اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی از تظاهرات 15 فوریه، "روز جهانی دفاع از کارگران ایران"، استقبال و حمایت کردند و هر یک به سهم و توان خود کوشیدند در فرصت کمی که داشتند این روز هر چه وسیعتر و با شکوه تر برگزار شود. در این میان "فعالین جنبش لغو کارمزدی" نه تنها از این فراخوان که "کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری آزاد" و "فدراسیون اتحادیه های جهانی" فراخوان داده بودند، دفاع نکردند بلکه تشکلهای فراخوان دهنده را مورد حمله و انتقاد قرار دادند. در ایران، همه تشکلهای کارگری با انتشار اطلاعیه هایی از فراخوان 15 فوریه حمایت کردند، از جمله "سندیکای کارگران شرکت واحد"، "اتحاد کمیته های کارگری" و "جمعی از کارگران ایران خودرو". در این میان، تنها "کمیته هماهنگی" بعنوان یک کلیت اطلاعیه ای در دفاع از فراخوان 15 فوریه منتشر نکرد. کارگران واحد بدون اجازه از کارفرما و دولت و علیرغم توطئه و کارشکنیهای تمام عمله و اکره رژیم اسلامی و از جمله مزدوران شوراهای اسلامی تشکل دلخواه خود را ایجاد کردند و برای رسمیت یافتن آن وارد یک نبرد نابرابر با رژیم اسلامی شدند. چرا جمعی از فعالین گرایش چپ جنبش کارگری ایران که در "کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری" فعالیت می کنند از فراخوان 15 فوریه، روزی که تشکلهای کارگری جهانی به دفاع از کارگران واحد برخاستند، دفاع نکردند؟ این کمیته مطابق نامش "برای ایجاد تشکل کارگری" است. حال که کارگران شرکت واحد، بعنوان یک بخش از کارگران ایران، دست بکار ایجاد تشکل خود شدند و تشکلهای کارگری جهانی هم به حمایت آنها آمدند، غیبت کمیته هماهنگی بعنوان یک کلیت در 15 فوریه برای چه بود؟ در این رابطه البته محسن حکیمی و محمود صالحی، دو نفر از اعضای "کمیته هماهنگی" مطالبی منتشر کردند. نظر بقیه اعضا و فعالین "کمیته هماهنگی" درباره فراخوان 15 فوریه چه بود و چه هست؟ محمود صالحی خود پیشاپیش و در اول ژانویه، طی نامه ای به گای رایدر، دبیرکل "کنفدراسیون اتحادیه های کارگری آزاد" پیشنهاد کرده بود تا کمپینی به دفاع از کارگران ایران و از جمله دفاع از کارگران شرکت واحد و دستگیرشدگان سقز سازماندهی کنند و همانگونه که خود اعلام داشته فراخوان 15 فوریه را تحقق بخشی از تقاضای خود دانسته است. البته این دو نامه محمود صالحی در سایت کمیته هماهنگی نیست اما مقاله انتقادی محسن حکیمی از این فراخوان هست!

مقاله محسن حکیمی "درباره فراخوان اتحادیه های جهانی" در عین انتقاد به تشکلهای فراخوان دهنده و خواستهایی که مطرح کرده اند، شرکت مستقل و با مطالبات مورد نظر خویش در این روز را منتفی نمی داند. اما در مطلب بدون تاریخ "درباره فراخوان «کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های آزاد کارگری» که با امضای "فعالین جنبش لغو کار مزدی" منتشر شد و حاوی نام افراد معینی نیست با آنکه در مبانی تحلیلی شبیه مقاله محسن حکیمی است، به شرکت در فعالیتها و آکسیونهای 15 فوریه اشاره ای ندارد و از این نظر با نوشته محسن حکیمی متفاوت است. گویا سئوال محسن حکیمی در مقاله اش که "اما حال که اتحادیه های جهانی چنین ماهیتی دارند آیا باید این فراخوان آنها را تحریم کرد و در آن شرکت نکرد؟ به هیچ وجه."، دارد مرز خود را با فعالین لغو کار مزدی در خارج علنا بیان می کند. آیا "فعالین جنبش لغو کار مزدی" به تنهایی صاحب افتخار تحریم تظاهرات در دفاع از کارگران ایران و علیه رژیم اسلامی هستند؟ این فعالین در پای اطلاعیه بدون تاریخی که قبلا بنام "به رانندگان شرکت واحد" منتشر کردند، اسامی این 17 نفر را آورده بودند: عباس افشم، ناصر پایدار، ملک پیرخضری، فریده ثابتی، فاتح حنائی، سیامک حاصلی، یوسف دانش، فرهاد رحیمی، امید زارعیان، مهری سلاحی، منصور صدقی، مریم فروغی، جمشید کارگر، مینا کریم، حیدر کریم، مهین کوشا، نانسی لاپلانت. اکنون معلوم نیست که همگی این 17 نفر در افتخار تحریم تظاهرات دفاع از کارگران ایران و اعتراض به رژیم اسلامی در 15 فوریه شریک هستند یا نه. در حالی که کارگران شرکت واحد شجاعانه و در یک مبارزه کاملا نابرابر در مقابل رژیم اسلامی بودند و چاقوکشان شوراهای اسلامی و خانه کارگر، نیروهای اطلاعاتی و انتظامی رژیم اسلامی از همه سو به جان کارگران و خانواده ها و حتی کودکانشان افتاده بودند که چرا بدون اجازه دولت و کارفرما و برخلاف قانون کار، سندیکا تشکیل داده اند، این 17 نام بیاد ماندنی هم با اطلاعیه "به رانندگان شرکت واحد" یک جبهه سیاسی _ ایدئولوژیک علیه کارگران واحد باز کردند تا ارشادشان کنند که سندیکا خوب نیست.

و اما پاره ای از نکاتی که محسن حکیمی و فعالین لغو کارمزدی به مناسبت 15 فوریه مطرح کرده اند:

1 – انتقاد به ماهیت اتحادیه ها. فعالین لغو کارمزدی چنین جلوه می دهند که عدم دفاعشان از "روز جهانی دفاع از کارگران ایران" و شرکت نکردنشان در تظاهراتهای این روز، بدلیل مخالفتشان با ماهیت و سیاستهای تشکلهای فراخوان دهنده 15 فوریه است! اینها به عبث می کوشند تا ما باور کنیم که چون خیلی خیلی مخالف کارمزدی هستند و چون خیلی خیلی رادیکال و کارگری هستند با دفاع تشکلهای کارگری از خواستهای کارگران ایران و اعتراض و تظاهراتشان علیه رژیم اسلامی مخالفند! فعالین گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری هم با سیاستهای این اتحادیه ها مخالف هستند و در عین حال فعال کردن و بکارگیری توان و نیروی آنها را در حمایت و پشتیبانی از بخشی از مطالبات کارگران ایران و علیه رژیم اسلامی مفید و ضروری و کارساز می دانند. بحث بر سر ماهیت اتحادیه ها در بین فعالین جنبش کارگری در خارج کشور از اواسط دهه 60، حدود بیست سال قبل و همزمان با فعالیت برای جلب همبستگی تشکلهای کارگری عمدتا در اروپا و آمریکای شمالی با جنبش کارگری ایران شروع شد. این مباحث پس از چند سال که به نتایج مطلوبی رسید، یعنی رابطه جایگاه و ماهیت اتحادیه و در عین حال نقشی که می توانند در دفاع از بخشی از خواستهای کارگران ایران داشته باشند روشن شد، خاتمه یافت. به عبارت دیگر بحث بر سر ماهیت اتحادیه ها بخشی جدایی ناپذیر از مباحث عمومی درباره یافتن راههایی برای فعالیت به نفع کارگران ایران در خارج کشور بود. البته در این مباحث کاملا روشن بود که انتقادات فعالین گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری به اتحادیه های کارگری با نظرات ضد اتحادیه ای "بوردیگیستها" کاملا متفاوت است. به این اعتبار فعالین گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری ایران در خارج کشور از ماهیت و سیاستهای این تشکلها مطلعند و با این وجود همواره کوشیده اند که بیشترین ظرفیت ممکن این تشکلها را در دفاع از کارگران ایران و علیه رژیم اسلامی به حرکت در آورند. بنابراین کلید حل معمای استنکاف "فعالین لغو کار مزدی" از حمایت از "روز جهانی دفاع از کارگران ایران" و شرکت نکردن آنها در تظاهراتهای جلوی سفارت رژیم اسلامی، و در عوض حمله و انتقاد به تشکلهای کارگری که به حمایت از کارگران ایران برخاسته اند، را نباید در مخالفت اینها با اتحادیه های کارگری جستجو کرد. چرا که "فعالین لغو کارمزدی" می توانستند با شعارهایی که خود برای کارگران ایران و علیه رژیم اسلامی مناسب می دانستند نظیر رسوا نگفتن به قوه قضائیه ای که مامورانش با حمله شبانه به خانه کارگران حتی به کودکان و خانواده های آنها هم رحم نکردند، و هم چنین همراه با شعارهای خودشان درباره ماهیت اتحادیه های فراخوان دهنده، به جلوی سفارت بیایند. "فعالین لغو کارمزدی" در روز بزرگ و تاریخی 15 فوریه 2006، در کنار کارگران ایران، رانندگان شرکت واحد و علیه رژیم اسلامی نبودند. مخالفت با اتحادیه ها لعاب "رادیکالی!" برای غیبت در مقابل سفارتخانه های رژیم اسلامی در 15 فوریه نبود.

2_ فعالین لغو کار مزدی و محسن حکیمی فعالیتها و حمایت های تشکلهای کارگری از کارگران ایران را، "نامه های فدایت شوم"، "حمایت های کاغذی"، "تجمع بوروکراتیک ( آیا فیلم و عکسی از یک تجمع غیر بوروکراتیک دارید تا بتوان متوجه منظورتان شد؟) و فرمایشی چند عضو این یا آن اتحادیه"، "اقداماتی سترون و بی نتیجه"، "اعتراض بی خاصیت و بی نتیجه"، "دفاع دروغین از مطالبات کارگران ایران" مینامند. موضوع روز بزرگ و تاریخی 15 فوریه حمایت از کارگران ایران و اعتراض علیه رژیم اسلامی بود. قطعا جنبش کارگری ایران چنین القابی به روز دفاع از خود نمی دهد. فعالین لغو کار مزدی از سوی کدامیک از دو طرف این مبارزه، یعنی رژیم اسلامی و کارگران، چنین القابی به تظاهراتهای روز جهانی دفاع از کارگران میدهند؟ کارگران شرکت واحد از این فراخوان دفاع کردند و در همین روز نیز برنامه تجمع در مقابل مجلس را داشتند که نیروهای نظامی رژیم از برگزاری آن جلوگیری کردند. دیگر بخشها نیز تا آنجا که جمع و تشکل و یا هر امکانی برای اظهار نظر داشتند، اعلامیه دادند و از این فراخوان دفاع کردند وهر کدام هم به نوعی آنرا موثر و لازم دانستند. در این میان می ماند کمیته هماهنگی که بعنوان یک کلیت و متاسفانه از فراخوان 15 فوریه دفاع نکرد اما این کمیته هم یک دست نبود و محمود صالحی خود پیشاپیش طی نامه ای به گای رایدر از پیشنهاد دهندگان چنین فراخوانی بوده است.

3 – مطالبات تظاهرات "روز جهانی دفاع از کارگران ایران". مخالفت با مطالبات این روز هم از جمله دلایل مخالفت با تظاهرات در مقابل سفارتهای رژیم اسلامی بوده است. می گویند که این کمپین دفاع از کارگران واحد است نه کارگران ایران. البته که چنین نیست.

الف_ مطالبات فراخوان روز 15 فوریه تنها جنبه پیشنهادی داشت و تشکل های کارگری و تظاهرکنندگان می توانستند آنها را کم و زیاد کنند، مادام که محوریت حمایت از کارگران واحد کمرنگ نگردد. کما اینکه همین کار انجام شد و تظاهرکنندگان با مطالباتی که آنرا درست تشخیص می دادند در مقابل سفارتخانه های رژیم اسلامی تجمع کردند. فعالین لغو کار مزدی هم می توانستند با تمام شعارها و پلاکاردهای خود در این تظاهراتها شرکت کنند، البته اگر در مواضعشان تظاهرات در مقابل سفارتخانه های رژیم اسلامی جایی دارد.

ب_ خواست "برسمیت شناسی حقوق اتحادیه ای در ایران" دفاع از مطالبات کل کارگران ایران است. چرا که معنایش داشتن حق برای ایجاد اتحادیه و سندیکا و نداشتن حق برای تشکیل شورا نیست و اصولا تنها به موضوع تشکل صرف اشاره ندارد. کلیه حقوقی که در سطح جهان و بر روی کاغذ برای کارگران برسمیت شناخته شده است، منجمله، حق تشکل و اعتصاب و حق انعقاد قراردادهای دسته جمعی و همین مقاوله نامه 87 که محسن حکیمی خواستار اجرای آن است زیر تیتر همین "حقوق اتحادیه ای" دسته بندی و بیان میشود. در جنبش کارگری ما مقوله ای به نام "حقوق شورایی" یا "حقوق تشکل لغو کار مزدی" نداریم. در چهارچوب برسمیت شناخته شدن "حقوق اتحادیه ای" در ایران، از جمله فعالیت کارگران برای ایجاد انواع و اقسام تشکلهای سندیکا، اتحادیه، شورا، سندیکای سرخ، کمیته کارخانه و غیره قانونا مجاز می گردد؛ و اینکه بیشترین نوع تشکلی که ساخته خواهد شد سندیکا، شورا و یا نوع سوم و جدیدی از تشکل است که طبقه کارگر ایران آنرا ایجاد می کند، تابع تناسب قوای گرایشات درون جنبش کارگری است و نه قانون و مقررات. بهرحال فعالین جنبش کارگری با این زبان و عبارات آشنایند و متوجه معانی آن هستند و برداشت همگانی آنها از آن عبارت حقوق عمومی و روی کاغذی است که طبقه کارگر جهان از آن برخوردار است.

ج _ اما حتی اگر بر فرض محال این کمپین فقط در دفاع از کارگران واحد بود، اکنون به حکم شرایط عینی مسئله کارگران واحد مسئله کل کارگران است و لذا دفاع از آنها دفاعی است از کل کارگران ایران. در جنبش کارگری همواره اعتراضات و وقایعی صورت میگیرد که از وجوه گوناگون، پیشروی یا شکست آن روی حرکت کل طبقه تاثیرات دیرپا باقی می گذارد. کارگران واحد که سندیکای خویش را بدون اجازه کارفرما و دولت ایجاد کردند و برای برسمیت شناخته شدن آن مبارزه می کنند، مسئله خود را به مسئله کل طبقه کارگر تبدیل کردند. ریشه موقعیت برجسته چنین وقایعی در شرایط عینی مبارزه کارگران با صاحبان سرمایه و صنایع و دولت حامی آنها است نه در تحلیل و تبلیغات این و آن. وقایع اول ماه مه سقز هم از همین جنس بود. حمایت تشکلهای کارگری بین المللی از کارگران ایران با وقایع اول ماه مه سقز وارد مرحله کاملا جدید و متفاوتی شد. از زمانی که دستگیری و محاکمه دستگیرشدگان اول ماه مه سقز یکی از موضوعات روز جنبش کارگری ایران و فعالین آن شده است، فعالین جنبش کارگری ایران آنرا مسئله کل کارگران دانسته اند و بکرات اعلام کرده اند که "محاکمه دستگیر شدگان سقز محاکمه کل کارگران ایران است". چرا فعالین لغو کار مزدی و منجمله خود محسن حکیمی که امروز مدعی شده اند دفاع از کارگران واحد و سندیکایشان دفاع از کارگران ایران نیست، مورد دستگیری و محاکمات اول ماه مه سقز را رد نکردند و نمی کنند. علل سیاسی و یا غیر سیاسی این معیارهای دوگانه چیست؟

4 _ فعالین لغو کار مزدی نوشته اند که "آی سی اف تی یو ابزار تسلیم و تمکین کارگران به بردگی مزدی است. کلید حل مشکلات طبقه کارگر ایران در دست جنبش ضد سرمایه داری وی و جنبش ضد سرمایه داری انترناسیونالیستی کارگران دنیا است." اینها قبلا هم چنین عباراتی را بکار برده اند و از جمله در اطلاعیه ای در ارتباط با احكام دستگير شدگان سقز. در همان زمان در مطلب «احكام دادگاه سقز و "فعالين جنبش‏ لغو كار مزدى"» از آنها سئوال کردم که "منظورتان از "نهاد بين المللى منحل در نظام سرمايه دارى" كدام تشكل است؟ تشكل كارگرى "سرمايه سالار" يعنى چه؟ آيا از نظر شما هيچ تشكل كارگرى "غير سرمايه سالار" در جهان وجود دارد؟ لطفا نام آنها را اعلام كنيد تا ما براى جلب حمايت آنها كه با ادعاى شما رژيم اسلامى براى اعتراضاتشان براى لغو اين احكام ارزش‏ قائل است، فعاليت كنيم". پاسخشان به چنین سئوالاتی که نشان میداد مواضعشان بیش از یک آبکش سوراخ دارد، موجی از فحاشی به رهبری فحاش کبیرشان ناصر پایدار بود.

طبقه کارگر ایران در مبارزه برای دستیابی به خواستهایش به حمایت های بین المللی نیاز دارد. کارگران ایران مطالبات متعدد اقتصادی، رفاهی و سیاسی دارند. متحدین کارگران ایران با توجه به نوع مطالباتشان متفاوت هستند. در مبارزه فعلی و روز کارگران ایران که برای ایجاد تشکل است، همانطور که عملا هم به اثبات رسیده، اتحادیه های کارگری می توانند کمک موثری باشند و هستند. روزی که همین تشکلهای کارگری در مقابل کارگران ایران که برای لغو مالکیت صاحبان سرمایه بر کارخانجات وارد عمل شده اند، بایستند، هنوز نرسیده است، اما خواهد رسید. برای رسیدن به آن روز پر شور و غرورانگیز، کارگران ایران همین امروز باید متشکل شوند و همین امروز باید از حمایت های ممکن و واقعا موجود این تشکلها برخودار گردند. هر تحلیل و سیاستی که تحت عنوان دفاع از کارگران، جنبش کارگری ایران را از این حمایتها علیه رژیم اسلامی محروم کند، بدور از عقل محض است. فعالین لغو کار مزدی که هیچ نیروی جایگزینی برای حمایت از کارگران ایران ندارند، چه منفعتی در محروم کردن کارگران ایران از حمایتهای جهانی واقعا موجود دارند؟ چه منفعتی در کاهش فشارهای واقعا موجود تشکلهای کارگری بین المللی از رژیم اسلامی دارند؟ چه منفعتی دارند که رژیم اسلامی فارغ از این اعتراضهای واقعا موجود جهانی هر رفتاری با کارگران ایران داشته باشد؟

نوشته اند که "کلید حل مشکلات طبقه کارگر ایران در دست جنبش ضد سرمایه داری وی و جنبش ضد سرمایه داری انترناسیونالیستی کارگران دنیا است". چرا اسم و آدرس اینها را پنهان کرده اند و منتشر نمی کنند تا فعالین جنبش کارگری در خارج کشور همانطور که طی دو دهه فعالیت صبورانه توانسته اند چنین حمایتهای عظیمی را برای جنبش کارگری ایران فراهم آورند، برای جلب حمایت این دارندگان "کلید حل مشکلات" از جنبش کارگری ایران دست بکار شوند. خود فعالین لغو کار مزدی که اینها را میشناسند برای جلب حمایت حتی "کاغذی" اینهایی که "کلید حل مشکلات طبقه کارگر ایران" نزد آنهاست، تاکنون چه فعالیتی کرده اند؟ اینها که "کلید حل مشکلات" را دارند تاکنون کدام قطعنامه را به نفع کارگران ایران و علیه رژیم اسلامی صادر کرده اند؟ اینها در همبستگی با کارگران ایران کدام حمایت "دروغین یا غیر دروغین"، "کاغذی یا غیر کاغذی"، "سترون یا غیر سترون"، را بعمل آورده اند؟ چرا فعالین لغو کار مزدی به همراه همین نیروهای دارای "کلید" و با شعارهای خودشان در مقابل سفارتخانه های رژیم و در دفاع از کارگران ایران تا بحال "تظاهرات غیر بوروکراتیک" نکرده یا نمی کنند؟ چرا این نیروهای مورد نظر شما "چند دقیقه" یا "حداقل نیم ساعت" اعتصاب در سراسر جهان راه نمی اندازند؟


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com