جوخه های مرگ آخرین باقی مانده های عراق را ویران می کنند

جان پیلجر

ترجمه: حميد قربانى


به نقل از به پیش! شماره ١٥، ٢١ تیر ۱۳۸۵، ١۲ ژوئیه ۲۰۰٦


جان پیلجر در باره تاکتیک قدیمی که با استفاده از آن جورج پسر مایل است که پیروزی را در جنگ نصیب خود نماید.

در آسانسور هتل هیلتون نیویورک تلویزیون کوچکی نصب گردیده است. تلویزیون معمولا اخبار روزانه را پخش می کند. هنگامی که من در آسانسور هستم بر این صفحه کوچک از کانال سی. ان. ان خبری پخش می شود که انسان قادر نیست از نگاه کردن به آن پرهیز کند. خبر در صدر اخبار روز قرار دارد و مربوط به عراق است. خبر به شکل بیانیه اعلام می شود. بیانیه در باره "یک جنگ داخلی" و "خشونت فرقه ای" است که چندین بار و بطور مستمر و پیاپی بوسیله گوینده خوانده می شود. طوری که انسان فکر می کند هرگز اشغالی در کار نبوده است. هیچ سرباز بیگانه ای در این کشور وجود ندارد و آن دهها هزار کشته ای که از شهروندان بی دفاع و عادی عراق بوسیله آمریکائی ها به قتل رسیده اند، اصلا یک تصور سوررآلیستی بیش نیست. عراقی ها یک عده عرب بی احساس تصویر می شوند که از مذهب و قوم پرستی به ستوه آمده و اکنون آماده اند تا خود را منفجر کنند. سیاسیون نیز که عروسک های خیمه شب بازی بیش نیستند به صف شده اند. بدون این که نشان داده شود که در برابر دیوار آمریکائی که به یک قلعه قدیمی نظامی بیشتر شباهت دارد، سربازانی به خط شده اند.

و هنگامی که تازه از آسانسور خارج می شوی، متوجه می گردی که این گفته فریبکارانه در هتل از این اتاق به آن اتاق، تا استخر هتل نفوذ نموده و تمام سوراخ سنبه های هتل را پر کرده است. از این هم گذشته، خبر به فرودگاه می رسد و از فرودگاه با هواپیما به فرودگاههای دیگر و کشورهای دیگر و دریک چشم بهم زدن تمامی جهان را فرا می گیرد، همه و در همه جا، در باره اش بحث می کنند. بحث "یک جنگ داخلی" و شدت گیری "خشونت های سکتاریستی" همه را به خود مشغول داشته است. این است قدرت تبلیغاتی وسائل ارتباط جمعی آمریکا، تبلیغاتی که بوسیله اشعه الکترونیکی و ماهواره های فراگیر در همه جا پخش می شود . همه را زیر نگین خود دارد. این قدرت وسائل ارتباطاتی جانشین قدرت احزابی شده است، که ادوارد سعید در کتاب «فرهنگ و امپریالیسم» به آن توجه داده است. آری نقش احزاب همین دیروز تغییر کرد. در حدود 3 سال در رابطه با القاعده بعنوان نیروی اصلی که پشت شورش عراق قرار دارد، که بوسیله شخصی به نام زرقاوی فردی اردنی الاصل، تشنه به خون و قسی القلب، در عراق رهبری می شود، تبلیغات شد. این هم نقشی بازی نکرد که کسی زرقاوی را زنده ندیده است و اینکه پیروان القاعده در عراق به طور واقعی یک عده قلیلی بیش نیستند. برای سیاست آمریکا زرقاوی وظیفه داشت که توجه را از آن چه که تمام عراقی ها ضدش هستند، منحرف نماید: آن هم اشغال جنایتکارانه کشور عراق بوسیله آنگلو-آمریکائی ها است.

اکنون که زرقاوی را با "خشونت سکتاریستی" و "جنگ داخلی" جانشین نموده اند ما هر روزه شاهد اخباری از حملات سنیان به مساجد و بازارهای شیعیان در شهرهای مختلف عراق در تلویویزیها و روزنامه و ... هستیم. خبر واقعی و یا اگر درست گفته باشیم، آن "چاه اصلی" که برای مردم عراق کنده اند که سی. ان. ان و دیگر وسائل ارتباط جمعی دنیای آزاد از مخابره آن پرهیز می کنند، این است که آلترناتیو السالوادور را جمع کرده و به عراق منتقل نموده اند. با این کار آمریکائی ها عملیات تروریستی توسط جوخه های مرگ، که بوسیله ی سیا آموزش دیده و مسلح شده اند، را آغاز کرده اند. برای این جوخه های مرگ فرقی نمی کند که قربانی شان سنی باشد و یا شیعه. آنها وظیفه دارند که بر طبق لیست های معروف به " لیست های مرگ" عمل کنند، آنها وظیفه دارند که شیرازه جامعه را به طور کلی از هم بپاشند. هدف راه انداختن یک جنگ داخلی است که کاملا عراق را زیر و رو کند. این است آن هدفی که دستگاه اجرائی زیر رهبری بوش از این جنگ دارد.

وزارت کشور عراق که زیر کنترل سیا است، وظیفه رهبری مهمترین و بیشترین جوخه های مرگ را بعده داشته و آنها را هدایت خواهد کرد. اعضای این تیم های مرگ فقط از شیعیان که بر سر زبانها ست نخواهند بود، بلکه جنایتکارترین این جوخه های مرگ را آدمکش های سنی مذهبی تشکیل می دهند که بر پلیس ویژه تسلط دارند، این پلیس زیر رهبری یکی از ارشدترین افسرانی که در حزب بعث صدام حسین مقام بالائی داشت، قرار دارد. این ها زیر نظر سیا به این وظیفه ادامه داده و دستورات را از سیا دریافت می دارند. از آن جمله متخصصین سیا که در آمریکای لاتین در دهۀ ١٩٨٠ و قبل و بعد از آن عملیات های ضد شورشیان را رهبری کرده اند. گراندین تاریخ نگار آمریکا، در کتاب جدیدش به نام متد امپراتور(اسقف اعظم) آلترناتیو السالوادور را چنین تشریح می کند: " هنگامی که ریگان بر مسند قدرت قرار گرفت بر علیه آمریکای لاتین وارد کارزار سختی شد. در عمل این سیاست چنین اجرا گردید که نظامیان هر چه بیشتری در دولت نقش بر عهده گرفتند و در تعیین سیاست دخیل شدند. در السالوادور آنها مبلغ یک میلیون دلار برای سازمان دادن جوخه های مرگ پرداختند. در دو دوره ریاست جمهوری ریگان در آمریکای لاتین، دوستداران سیاست آمریکا بیشتر از ۵٠٠ هزار انسان را به قتل رساندند، صدها هزار نفر را شکنجه نمودند، همزمان میلیونها انسان بی گناه مجبور به ترک خانه و کاشانه و تبعید شده و پناهنده سیاسی گردیدند."

گر چه بوشیست ها که آنها هم نئوکنسرواتیو می باشند، این آموزه گرانقدر را مستقیما از دستگاه اجرائی زیر رهبری ریگان به ارث گرفتند، اما این متدی ست که از خیلی قبل در سیاست آمریکا رسمیت یافته بود. در ویتنام جوخه های مرگ که بوسیله سیا آموزش دیده و مسلح گردیده بودند، در رابطه با عملیات "فونیکس" بیشتر از ۵٠ هزار ویتنامی را کشتند. در دهه شصت قرن پیش که جنرال سوهارتو در اندونزی قدرت را قبضه کرد؛ لیستها ئی که به لیست های مرگ مشهور بودند، بوسیله سیا تهیه و در اختیار او قرارگرفتند.

بعد از اشغال عراق در سال ٢٠٠٣ برای امپریالیسم آمریکا مسئله زمان مناسب مطرح بود تا بتواند جوخه های مرگ را وارد میدان کند. بر طبق تحقیقاتی که ماکس فولر (Nationa Reviev Online) انجام داده است مهمترین و بهترین مسئولین سیا که در وزارت کشور عراق در امور جوخه های مرگ مسئولیت دارند "قبل از این که به آمریکای لاتین و به طور ویژه به السالوادور برای سازماندهی مرگ بروند، از شیوه عمل خود که در ویتنام آموزش دیده و به عمل در آورده بودند؛ تجربیات زیادی اندوخته بودند.

پروفسور گراندین به یک آموزه دیگر از آمریکای لاتین برای سیا و در رابطه با عراق اشاره می کند، و آن اینکه "سیا نیروی ویژه ای از قسی القلب ترین، بی رحمترین و جنایتکارترین افراد حزب بعث را بازآموزی کرده و سازماندهی و مسلح نموده است". فولر همچنین می نویسد که این نیروها لیست های مرگ تهیه دیده اند. یک میلیس مخفی معروف که در زیر رهبری آمریکائی ها انجام وظیفه می کند و مسئول خدمات حفاظتی نامیده می شود که مسئولیت بمب گذاریها را به عهده دار فولر نتیجه می گیرد که "نیروهای ویژه آمریکائی-بریتانیائی در همکاری با وزارت کشور عراق (که بوسیله آمریکائی ها آفریده شده)، تولید کننده بمب های انفجاری برای مسلمانان شیعه می باشند.

در ١٦ماه مارس رویتر در خبری از عراق نوشت: "یکی از مأمورین سازمان جاسوسی آمریکا با ماشین شخصی که پر از مواد منفجر و اسلحه برای تحویل دادن به مردان مسلح بوده، بوسیله پلیس عراقی ایست داده شده و ماشینش متوقف می گردد. همچنین سال قبل ٢ مامور برتیانیائی با لباس مبدل عربی با یک اتومبیل پر از مواد منفجر و اسلحه باز داشت می گردند که همکارانشان یعنی سربازان انگلیسی با تانگ به زندان بصره برای نجات آنها حمله می کنند و از دیوارهای زندان بالا رفته و آنها را با خود می برند. بوستون گلوپ از قول یک مقام بلندپایه دولتی آمریکا اخیرا گزارش داده است: "قسمت مربوط به سرقت و دزدی ماشین های شخصی در اف. بی. آی کشف کرده است که تعداد زیادی از وسائل نقلیه ای که برای بمب گذاری ها و کشتار شهروندان عادی عراقی از آنها استفاده می شود، در آمریکا دزدیده شده و به عراق برده شده اند."

همچنانکه دربالا نوشت شده است، همه آنچه که امروزه در عراق رخ می دهد، قبلا امتحان شده است- اکنون که آمریکا در رابطه با حمله به ایران تبلیغات می کند تبلیغاتش قبل از حمله و اشغال عراق را به یاد انسان می آورد که در رابطه با سلاح کشتار جمعی صدام حسین بود. اگر زمانی چنین حمله ای به خواهد به وقوع به پیوندد، حمله ای بدون اخطار قبلی، بدون اعلام جنگ، بدون هیچ حقیقتی خواهد بود. این هم که، همراه من در آسانسور هتل هیلتون در نیویورک که به اخبار سی. ان. ان ذُل زده بود، هیچی از واقعیاتی که در خاور میانه، آمریکا لاتین و یا هر جای دیگری از جهان اتفاق افتاده و در حال اتفاق افتادن است، نمی داند، مرا به هیچ عنوان متعجب نمی نماید. آنها را کاملا از جهان ایزوله کرده اند. هیچ چیزی برای آنها تشریح نمی شود. کنگره و نمایندگانش سکوت کرده اند. دموکراتها در زوال هستند. ودستگاه ارتباط جمعی در دنیای آزاد، امروزه وظیفه در ناآگاهی نگه داشتن عموم مردم را به عهده گرفته اند. والتر در این باره می نویسد: "آنهائی که ترا وادار می کنند که به امور واهی، ناپسند و غیرعقلانی باور داشته باشی می توانند ترا به انجام کارهای ناشایست و زشت هم وادار کنند."

جان پیلجر John Pilger
ترجمه به سوئدی تور ونر برگ Tor Wenerberg

چاپ شده در آفتون بلادت مورخه ٩/۵/٢٠٠٦
برگردان به فارسی حمید قربانی ٣/٦/٢٠٠٦


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com