کار علنی یا مخفی، مسئله این نیست
بهمن قهرمانی
به نقل از به پیش!٦٠، چهارشنبه ٢٢ دی ١٣٨٩، ١٢ ژانویه ٢٠١١
ژانویه 2010 با شروع دهه 80 اجرای پیش شرط های پیوستن ایران به سازمانهای بین المللی همچون سازمان تجارت جهانی و یا سازمان بین المللی پول سرعت بیشتری گرفت و در این راستا عضویت در سازمان جهانی کار یکی از موارد مهم بود که رژیم می بایست این گام اساسی را با امضاء کنوانسیونهای مرکزی این سازمان بر میداشت. در پایان سال 80 مقاوله نامه های 138 و 182 مربوط به ممنوعیت کار کودکان از سوی دولت ایران امضاء گردید. دولت ایران به شدت در صدد بود که خانه کارگریها و شوراهای اسلامی کار را به عنوان تشکیلات مستقل کارگران ایران به کنفرانس های سازمان بفرستد زیرا ایران باید دومقاوله نامه سازمان جهانی کار یعنی مقاوله 87 و 98 را در مورد آزادی ایجاد تشکلات کارگری و قرار دادهای دسته جمعی می پذیرفت. رفت و آمدهایی بین سازمان جهانی کار و سران نهادهای دولتی رژیم و خانه کارگریها صورت گرفت. در این میان اعتراضات کارگری در حال گسترش بود هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی. اگر قبلاً این اعتراضات در درون کارخانجات و تنها در محیط های کاری صورت می گرفت اینبار کارگران اقدام به بستن جاده ها یا تجمع در مقابل نهادهای دولتی می کردند و این باعث می شد که دیگر سانسور اخبار این این اعتراضات برای رژیم مشکل گردد و جامعه هر روزه شاهد گسترش و حتی عمق یافتن این جنبش بعد از سالها سرکوب و اعدام و زندان باشد. دولت در پیوستن به اقتصاد جهانی و سازمان های آن مصمم بود و آن را تنها راه برای یک دوره دیگر انباشت سرمایه در ایران می دانست و از طرف دیگر با فاصله گرفتن از دوره انقلاب 57 و نیز اتمام جنگ و سرکوب نیروهای انقلابی حال باید در جستجوی پایه محکم تری برای ادامه حیاتش می گشت و این پایه همانا تکیه بر طبقه سرمایه داری ایران وشریک نمودنش در قدرت سیاسی و اقتصادی ایران بود. تمام این اقدامات قرار بود به هزینه قربانی نمودن طبقات محروم جامعه صورت بگیرد از جمله می توان به طرح حذف یارانه ها اشاره نمود که یادگار دوران ریاست جمهوری رفسنجانی بود و هنوز به اجرا درنیامده بود. اما مثل همیشه طبقه کارگر ایران در مقابل این حملات بیکار ننشست و برای رسیدن به خواسته هایش دوباره خیز برداشت که اولین نمونه اش را در همین دهه در برگزاری اول ماه می 83 سقز و دستگیریهای آن و نیز مقاومت دلیرانه فعالین دستگیر شده مانند محمود صالحی و هادی تنومند و جلال حسینی و... می توان مشاهده نمود. به دنبال آن تشکیل کمیته های مختلف فعالین کارگری مانند کمیته پیگیری و کمیته هماهنگی و اتحادیه آزاد و... از دستاوردهای مهم این دوره به شمار می رود. در این دوره گرایش چپ توانست مهر خود را به جنبش کارگری ایران بزند و طبقه کارگر ایران به درستی استراتژی را پیش پای خود گذاشت که استراتژی مورد نظر چپ بود که همان تشکیل تشکلات کارگری به نیروی خود کارگران بود چیزی که گرایش راست آن را از دولت و صاحبان سرمایه طلب می کرد. به طور خلاصه نتیجه یک دوره مبارزه جنبش کارگری در دهه 80 ایجاد دو تشکل کارگری در هفت تپه و شرکت واحد تهران و نیز معرفی چهره های علنی و خوشنامی در سطح جنبش به کارگران و حتی سایر جنبش های اجتماعی و نیز بازآوری مراسمات اول ماه می به خیابانها و دل جامعه و نیز منزوی شدن هر چه بیشتر گرایش راست در دل جنبش کارگری بود. جنبش کارگری در این دوره دهساله موفق شد تا حد زیادی فعالیت علنی برای مطالبات کارگران را به رژیم تحمیل نماید دیگر کارگران و فعالین کارگری بحث داشتن تشکل و دستمزد بالا و لغو قراردادهای موقت را مخفیانه بیان نمی کنند آنها در محل و با اسم و رسم خود دارند اقدام به این کار می نمایند و این گام مهمی در راه پیشروی این جنبش نسبت به دوره های قبل به حساب می آمد. علی رغم تمامی فشارها و سرکوب ها در این دوره و نیز حتی به گلوله بستن کارگران (خاتون آباد) در جریان اعتراضاتشان، جنبش کارگری به پیشروی خود ادامه داد تا خودش را به اول ماه می 88 و نیز شروع یک جنبش توده ای در خیابانها در همین سال رساند. در مورد اهمیت اول ماه می 88 قبلاً از قلم همین نگارنده و نیز سایر فعالین کارگری دیگر مطالب زیادی نوشته شده و نیز اهمیت آن بر همگان روشن است اما علی رغم این حرکت مهم و تاریخی که یک مانیفست سیاسی را در دل خود حمل می کرد ادامه کاری وجود نداشت و عملاً کارگران در طول اعتراضات خیابانی به عنوان یک جنبش طبقاتی حضوری نداشتند و همچنانکه توسط بسیاری از فعالین کارگری واقع بین پیش بینی می شد جنبش اعتراضاتی در غیاب طبقه کارگر و پرچم طبقاتی اش فرو کش نمود. دلایل زیادی را می توان برای تبیین عدم حضور طبقه کارگر در این اعتراضات برشمرد از جمله فضای سرکوب قبل از خیزش اعتراضات که دامنگیر فعالین کارگری در اول ماه می 88 شده بود و از طرف دیگر زمینگیر شدن دو تشکل مهم کارگری یعنی هفت تپه و شرکت واحد و از همه مهمتر نبود تشکلات کارگری سراسری و نیز نبود تشکل سیاسی طبقه کارگر که بتواند در چنین مقاطعی به سرعت همدلی و همنظری فعالین پیشرو طبقه را ایجاد نماید. از طرف دیگر نمی شد که از تشکلهای کارگری و نیز تشکلات فعالین کارگری موجود که به صورت علنی در حال فعالیت برای مطالبات ذکر شده در بالا بودند و کارکرد آنها نوع خاصی از سازماندهی کارگری بود انتظار داشت که به جنگ نهایی با رژیم مسلح به سلاح سرکوب و کشتار بروند. بنابراین به باور من در این مدت یک مسئله از اذهان دور مانده بود و آن عدم توجه یا عدم توجه کافی به مسئله سبک کار مخفی و به عبارتی کمیته های مخفی کارگری بود. این سبک کار در خدمت نوع دیگری از سازماندهی طبقه کارگر در شرایطی است که فعالیت سیاسی برای سازماندهی کارگران با مانع سرکوب و اختناق روبرو می شود یعنی در مواقعی که فعالان علنی و پیشروان عملی طبقه نمی توانند مطالبات و پرچم سیاسی طبقه کارگر را مطرح نمایند و دقیقاً این کار احتیاج به مخفی کاری دارد و این مسئله تنها مختص به دوره فشار و سرکوب نیست بلکه در دوره هایی که حتی فشار سرکوب نیز کمرنگ تر شده به این سبک کار مخفی احتیاج هست. سبک کار مخفی تنها در خدمت از گزند سرکوب دور نمودن فعالین و نیز کارگران سازمانده و پیشرو در آن مقطع مشخص نیست بلکه می تواند درخدمت نوع دیگری از سازماندهی یعنی سازماندهی سیاسی باشد که در فردای وقوع یا پیش آمد حرکتی اعتراضی بتواند بدور از اسلحه سرکوب وظیفه آماده نمودن طبقه کارگر را برای ایفای نقش سیاسی در این اعتراضات به خوبی انجام داده باشد و این بدان معنی است که حیطه کار مخفی به حوزه مطالبات سیاسی بر می گردد که فعالان و رهبران عملی نمی توانند به صورت علنی بیان نمایند وبازبدان معنی که این همان حوزه مبارزات خالص سوسیالیستی کارگران و فعالینش می باشد. یکی از نقاط ضعف جنبش کارگری در دوره دهساله همین کم توجهی به سبک کار مخفی و یا کمیته های مخفی کارگری است. چه بسا اگر این نوع از سازماندهی در کنار سازماندهی علنی برای تشکلات توده ای سراسری مورد توجه قرار می گرفت، در دوره ای که جنبش اعتراضی در خیابانها بود طبقه کارگر به شیوه بهتری عمل می نمود و شاید می توانست نقش خودش را به عنوان یک طبقه به نحو بهتری انجام دهد. هر چند که بر روی کاغذ در دوره کوتاهی میان فعالین چپ بحث هایی بر سر انواع سبک کار در جنبش کارگری مطرح شد که یکی از پایه های اختلافات در کمیته هماهنگی وقت نیز بود که در آن لغو کار مزدیها به شدت مخالف مخفی کاری و به یک کلام سیاسی کاری طبقه کارگر بودند ولی در عمل این سبک کار در پیش گرفته نشد و تنها بر روی کاغذ ماند. توجه به سبک کار مخفی در این دوره اصلاً به معنای بی توجهی به سبک کار علنی و یا به بن بست رسیدن استراتژی تشکل توده ای کارگری نیست بلکه مکملی برای پیشبرد همین استراتژی در دوره کنونی است ( کما اینکه تجربه اول ماه می 89 این امر را ثابت نمود ) در اول ماه مه 89 تمامی تشکلهای علنی و نیمه علنی بیانیه و مانیفست طبقه کارگر را منتشر نمودند ولی فراخوان به عمل مشخص سیاسی را که همانا ورود به یک جنبش اعتراضی بود را یک کمیته مخفی با نام شورای برگزاری اول ماه مه داد. بنابراین نمی توان ایجاد کمیته های مخفی کارگری را نسبت به دوره قبل که طبقه کارگر به علنی کاری روی آورده بود عقب نشینی دانست. برعکس باید این مسئله را که امروزه از طرف فعالین کارگری به آن اشاره می شود به عنوان گامی به جلو در راه سازماندهی سیاسی طبقه کارگر دانست. و بحث حتی برسر این نیست که تشکلات علنی کنونی بروند سراغ کار مخفی و زیر زمینی بلکه به باور من این تشکلات می توانند کماکان به نوع سبک کاری که داشته اند و نیز وظیفه و هدفی که برای آن به وجود آمده اند ادامه دهند. استراتژی ایجاد تشکلهای کارگری به نیروی خودشان کما فی سابق در دستور فعالین کارگری و جنبش کارگری قرار دارد. مبارزه برای دستمزد و آزادی فعالین کارگری زندانی و حق برگزاری اول ماه می و... کماکان مبارزه ای علنی است. یک دهه است که کارگران و پیشروانش برای این مطالبات علنی مبارزه کرده اند. دیگر بحث از مخفی شدن حتی برای این مطالبات نوعی عقب نشینی است. بحث بر سر این است که در محیط های کارگری کارگران پیشرو و سازمانده به دور از فضای سرکوب بتوانند در ارتباط مستقیم با کارگران واحدهای مختلف در جهت سازمان دهی سیاسی شان قرار بگیرند. به هر حال نحوه و شیوه تشکیل این کمیته های مخفی را خود کارگران پیشرو در محل تعیین و مشخص خواهند نمود. اینجا تنها هدف باز نمودن این بحث است که سبک کار مخفی تحت عنوان کمیته های مخفی کارگری برای آمادگی سوسیالیست های کارگری در دوره آتی که امکان خیزش دوباره اعتراضات سیاسی و اجتماعی وجود دارد ضرورت کامل دارد. برای هر آدم واقع بینی که شرایط اقتصادی و سیاسی و بحرانهای موجود در جامعه ایران را در کنار سیاستهای نئولیبرالی رژیم و سرکوب و اعدامهایش که فعالین کارگری را نشانه گرفته، را می بیند واضح است که خیزش های اجتماعی در راه است که اینبار مستقیماً طبقه کارگر را درگیر خواهد نمود. بنابراین باید از همین حالا سازماندهی یک بعدی را که در همین دهه 80 شروع شده و ادامه دارد را به ابعاد دیگری گسترش داد. مبارزه طبقه کارگر یک مبارزه یک بعدی نیست و به دلیل موقعیتی که کارگران در جریان تولید یک جامعه دارند و به تبع آن نیروی رادیکال اعتراضات و انقلابات اجتماعی محسوب می شوند همیشه نوک تیز سرکوب و قلع و قمع متوجه آنان می شود. این است که مبارزه کارگران همیشه در مقاطع مختلف تاریخی ابعاد گوناگون سازماندهی را طلب نموده است و هیچگاه به هیچ علتی انواع سازماندهیها از همدیگر جدا نبوده اند. مسئله بر سر سردقیقاً این یا آن نوع سبک فعالیت و مبارزه نیست بلکه مسئله این است که در تمامی دوره های مبارزات کارگری این دو سبک در کنار هم و مکمل هم بوده اند. امروزه فضای سرکوبی که جنبش های اجتماعی و از جمله جنبش کارگری در آن قرار گرفته است و نیز تجربه نزدیک به یکسال اعتراض توده ای که طبقه کارگر نتوانست در آن نقشی ایفا کند این مسئله را بر ما روشن می سازد که یک پای سازماندهی که همان سازماندهی مخفی می باشد می لنگیده است و این مسئله به مانند همیشه از دید فعالین کارگری و کارگران پیشرو پوشیده نمانده و مطمئناً با خوشفکریی که ویژگی همیشگی این فعالین بوده است راه حل درست را در پیش روی جنبش خواهند گذاشت.
به نقل از به پیش!60، چهارشنبه 22 دی 1389، 12 ژانویه 2011 |