مانع پیش روی جنبش مردمی چیست؟

احمد شقاقی

به نقل از به پیش! شماره 65، چهارشنبه 22 تیر 1390، 13 ژوئیه 2011


احمد شقاقی - هفده تیر 1390

حدود دو سال از برآمد جنبش مردمی می گذرد؛ در این مدت جنبش با افت و خیزهایی مواجه شده و هرچند پیشروی های قابل ملاحظه ای داشته اما نتوانسته خود را تا یک انقلاب تکامل دهد. براستی چه عاملی بازدارنده ای در این رابطه وجود دارد؟ جنبش مردمی که در اعتراض به تقلب انتخاباتی شکل گرفت، به سرعت از ابتدای بروز خود فراتر رفت و با توجه مطالبات اقتصادی و سیاسی گسترده و ساختار شکن شد. مقابله وسیع توده ها با نیروهای سرکوبگر، شعارعلیه بالاترین مقامات جمهوری اسلامی و حتی خامنه ای، بیانگر تغییر مطالبات در جنبش بود. جمهوری اسلامی نیز جز سرکوب هیچ راه حل اقتصادی و سیاسی برای خروج از بحران فوق نداشته و ندارد، و در نتیجه انگیزه لازم برای حضور و تداوم جنبش همواره وجود دارد. اما خود بخودی بودن یک روی سکه جنبش مردم است؛ روی دیگر این سکه نقش اصلاح طلبان بوده و هست که در شرایط فقدان آلترناتیو انقلابی جایگاه رهبری و تاثیر گذار آنان قابل توجه می گردد. در مقابل جنبش خودبخودی که در هر گام رادیکالتر می گردید، اصلاح طلبان با طرح مطالبی مثل پرهیز از خشونت، تظاهرات سکوت، تاخیر در برپایی اعتراضات خیابانی، بی توجهی به مطالبات اقتصادی کارگران و توده ها و ... ، نه تنها آن را در هر گام جلو نبردند بلکه تلاش کردند تا نقش ترمز را در برابر آن جنبش ایفا نمایند. جنبشی که در مقیاس میلیونی و با شعارهای وسیع ضد حکومتی در میدان مبارزه بود، و اصلاح طلبان که بخشا بر آن رهبری داشتند، بجای اینکه بطور پیگیر و مداوم مردم را به میدان مبارزه فرا بخوانند و هر دم بر رادیکالیسم آن بیفزایند، نقشی کاملا وارونه ایفا کرده و با فاصله گذاری و دعوت به آرامش و سکوت، تاثیری بسیار مخرب و بازدارنده بر جنبش می گذارند. هر چند سوسیالیست ها و کارگران مبارز تلاش کرده اند تا جنبش را به تحرک بیشتر و پیشروی دعوت نمایند، اما واضح است که در موقعیتی قرار ندارند که موفق به ایفای چنین نقشی گردند، و در نتیجه فقط جنبش خودبخودی مردم بوده که بارها از حد و مرز اصلاح طلبان فراتر رفته و مبارزات وسیع و رادیکالی را هم پیش برده است؛ ولی جنبش خودبخودی مردم از یکسو بدون حضور سازماندهی شده و مستقل طبقه کارگر و از سوی دیگر با سازشکاری و مماشات وسیع اصلاح طلبان نتوانسته و نمی تواند خود را در یک موقعیت انقلابی قرار دهد. بدون عبور از اصلاح طلبان و بدون حضور وسیع طبقه کارگر با اعتصابات و اعتراضاتش جنبش قادر نیست توازن قوا را به نفع خود تغییر دهد.

جنبش مردم در کشورهای عربی هر چند فاقد یک آلترناتیو کارگری و انقلابی است، اما همان رهبری اپوزیسیون بورژوا عمدتا در راستای کنار زدن حکومت حاکم گام برداشته و کمتر نقش ترمز را ایفا می کنند؛ همین اپوزیسیون بورژوائی بطور دائم از مردم می خواهد که به خیابان آمده و در صحنه باشند. در لیبی رهبران پرو غربی به مردم نمی گویند که سلاح خویش را زمین بگذارند و یا در سوریه و یمن رهبران بطور مداوم فراخوان به خیابان آمدن می دهند، و حتی در مصر و تونس نیز هر چند براندازی حکومت در دستور کار نبود اما هدف کنار رفتن بن علی و مبارک، توانست ارکان قدرت را به لرزه در آورد و جنبش را تا حدودی به پیش ببرد و آن را طبیعتا در موقعیت بالاتری قرار دهد. در مصر جنبش هر چند نه به شکل قبل اما کماکان ادامه دارد و فراتر از هدف اولیه گام بر می دارد.

اما در ایران رهبران جنبش سبز قادر نیستند حتی نقش یک اپوزوسیون بورژوایی جدی در مقابل جمهوری اسلامی را بازی نمایند، زیرا در عمل گرایش به کنار زدن جمهوری اسلامی ندارند و جنبش را فقط جهت اصلاح حکومت می خواهند و حتی خواست رفتن سید علی را تبلیغ نکرده و از آن پرهیز می کنند؛ آنان هر گونه ساختار شکنی و پیشروی جنبش در جهت بر اندازی و ایجاد شرایط انقلابی را خطرناک دانسته و با سیاست تاخیری و واپس گرایانه به آن لطمه می زنند، و بدین شکل پتانسیل عظیم موجود در جنبش را مهار یا تضعیف نموده اند.*

به نقل از به پیش! شماره 65، چهارشنبه 22 تیر 1390، 13 ژوئیه 2011


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com