احكام دادگاه سقز و "فعالين جنبش‏ لغو كار مزدى"

رضا مقدم


١١ آذر ١٣٨٤


چند روز پيش‏ اطلاعيه بدون تاريخى از طرف "جمعى از فعالين جنبش‏ لغو كار مزدى در خارج كشور" و در ارتباط با احكام دستگير شدگان سقز در سايت جنبش‏ كارگرى درج شده است كه عملا ميكوشد تا حركت كارگران ايران براى دستيابى به مطالبات ويژه اول ماه مه را از متحدين طبيعى و بالقوه خود محروم كند.

١_ قبل از هر چيز سوالم اين است كه شما كى و چگونه تشكيل شده ايد؟ آيا هيچ يك از اعضاى شما علنى است؟ چرا اين اعلاميه را فقط "جمعى از ..." امضا كرده اند و نه همه "فعالين جنبش‏ لغو كار مزدى در خارج كشور"؟ آيا با محتواى آن مخالف بودند؟

٢ _ در اين اطلاعيه آمده است "هيچ نهاد بين المللى منحل در نظام سرمايه دارى، هيچ اتحاديه كارگرى سرمايه سالار، و هيچ مرجع ديگرى از اين دست نه مدافع واقعى ماست و نه اعتراض‏ و شكوائيه هاى آنان براى دولت بورژوازى ايران هيچ پشيزى ارزش‏ دارد."

منظورتان از "نهاد بين المللى منحل در نظام سرمايه دارى" كدام تشكل است؟ تشكل كارگرى "سرمايه سالار" يعنى چه؟ آيا از نظر شما هيچ تشكل كارگرى "غير سرمايه سالار" در جهان وجود دارد؟ لطفا نام آنها را اعلام كنيد تا ما براى جلب حمايت آنها كه با ادعاى شما رژيم اسلامى براى اعتراضاتشان براى لغو اين احكام ارزش‏ قائل است، فعاليت كنيم.

٣ _ نظر شما درباره نامه منيژه گازرانى، همسر محسن حكيمى كه تشكل ها و سازمانهاى كارگرى را مانند شما به "سرمايه سالار" و غير سرمايه سالار تفكيك نكرده و "از همه كارگران و فعالان كارگرى، از همه تشكلها، اتحاديه ها و سازمانهاى كارگرى ... در ايران و سراسر جهان" خواسته است تا به اين احكام اعتراض‏ كنند چيست؟ نظر شما درباره نامه هاى لطيفه قيطاسى، همسر محمد عبدى پور و همچنين عايشه جهانپور، همسر جلال حسينى به كميته زنان كنفدراسيون بين المللى اتحاديه هاى كارگرى آزاد و سازمانهاى جهانى كارگرى كه طى آن خواستار محكوميت اين احكام توسط اين تشكلها و مبارزه براى تبرئه هر 5 نفر شده اند، چيست؟

٤ _ جنبش‏ كارگرى مطالبات متفاوتى دارد و به همين درجه در مبارزه براى دستيابى به آنها متحدين مختلفى دارد. بطور مثال متحدين كارگران در اعتراضات و اعتصابات اقتصادى لزوما همانهايى نيستند كه در مبارزات كارگران با خواستهاى ويژه سياسى متحد جنبش‏ كارگرى هستند. شرط عقل است كه كارگران بتوانند متحدين طبيعى و بالقوه خود را در هر مبارزه بشناسند و آنها را در حمايت از خويش‏ بسيج نمايند به يك نيروى بالفعل تبديل كنند.

مبارزه براى لغو احكام محكومين بيدادگاه سقز بخشى از مبارزه كارگران ايران براى سه خواست ويژه اول ماه مه، يعنى برسميت شناخته شدن اول ماه مه بعنوان روز جهانى كارگر؛ تعطيل بودن اين روز؛ آزادى كارگران در برگزارى مراسم مستقل و غير دولتى است. اينها مطالبات ويژه طبقه كارگر جهان در قبال اول ماه مه است، مستقل از عقيده، مذهب، ايدئولوژى، جنسيت و مليت. كارگران كشورهايى در جهان به تمام اين سه خواسته دست يافته اند و مبارزه كارگران كشورهاى ديگر نيز تا دستيابى به اين خواستها ادامه خواهد يافت. به همين اعتبار اين مبارزه به آحاد كارگران مستقيما مربوط است و كارگران جهان بطور بالقوه متحد طبيعى كارگران ايران در اين مبارزه و اعتراض‏ عليه اين احكام هستند و بايد وسيعا بسيج شوند. متحدين طبيعى جنبش‏ كارگرى ايران در اين مبارزه كه سابقا بالقوه بودند با اول ماه مه سقز در سال 1383 روند بالفعل شدن را آغاز كرده اند. در واقع براى اولين بار است كه مبارزه كارگران ايران براى سه خواست ويژه روز كارگر از مبارزه بين رژيم اسلامى و كارگران ايران فراتر رفته و پاى تشكلهاى كارگرى ساير كشورها را نيز وسيعا به ميان كشيده است. و اين به همت دهها سال فعاليت بسيارى از فعالين جنبش‏ كارگرى در خارج كشور و بطور ويژه فعاليت چند ساله اخير "اتحاد بين المللى در حمايت از كارگران در ايران" ممكن شده است. محروم كردن جنبش‏ كارگرى ايران از متحدينش‏ در مبارزه براى خواستهاى ويژه روز كارگر و بطور مشخص‏ محكومين بيدادگاه سقز حتى راديكاليسم صورى و كاغذى نيست، كم عقلى محض‏ است. بعلاوه ارائه چنين تحليلى و فعاليت هاى ناشى از آن عملا هيچ نتيجه اى جز كاسته شدن فشار تشكلهاى كارگرى در جهان عليه رژيم اسلامى ندارد. بنا به تعريف شما كه نبايد نفعى در كاهش‏ فشار تشكلهاى كارگرى عليه رژيم اسلامى داشته باشيد، آيا واقعا به آنچه كه مى گوئيد و انجام ميدهيد، آگاهيد؟ اين تحليلها با نام "فعالين جنبش‏ لغو كار مزدى" كه روى خود گذاشته ايد خوانايى ندارد. چرا چنين اسامى روى خود مى گذاريد؟


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com