مردم سياهپوست "در جستجوى يك زندگى بهتر به اين كشور" نيامده اند. بلكه آنها را از سرزمين شان، آفريقا ربودند، به زنجير كشيدند و داخل كشتيهاى مخصوص برده ها بار زدند، از آنها نه مثل يك انسان بلكه همچون اشياع يا قدرى كالا براى پولدار كردن سرمايه داران استفاده كردند. مرگ ده ها ميليون آفريقايى اسير كه به بردگى درآمده بودند فقط به اين خاطر بود كه شرايط كاملا غير انسانى درون اين كشتيها براى آنها بوجود آمده بود. آنهايى كه از مسافرت جان سالم به در بردند به مالكان كشتزار فروخته شده و مانند قطعه اى ماشين با آنان رفتار ميشد، زيرا عموما برده داران به عنوان "ابزار ناتق" به برده ها نگاه ميكردند. اينگونه بود كه سياه هپوستان ٢۵٠ سال زندگى اوليه خود را در آمريكا به تلخى تجربه كردند.
دفاع بنياد گذاران ايالات متحده امريكا از نظام برده دارى و ترجيح و تاييد كردن منافع برده داران عليه برده ها، اثبات اين واقعيت بود كه "پدر اين كشور" جورج واشينگتون و مردانى چون تومس جفرسون و جيمز مد يسون كه بيانيه قانون اساسى استقلال ايالات متحد را به رشته تحرير در آوردند خود برده دار بودند.
نوع رفتار كردن با سياه پوستان و همچنين مردم بومى ( native peoples ) در آمريكاى شمالى چيزى كمتر از ارزش يك انسان بود، گو اين كه آنها "جانور" يا مردمانى "بدوى" هستند كه هيچوقت قادر نبوده و نيستند كه "سطح بالايى از تمدن" اروپاييان را به چنگ بياورند. اما حقيقت امر اين بود كه در آفريقا و امريكاى شمالى سطح بالايى از جامعه و فرهنگ پيشرفته درست قبل از غلبه اروپاييان بر اين سرزمين وجود داشت، اما اين حقيقت به سادگى به وسيلهً اروپاييان فاتح و برده داران انكار و از "تاريخ حذف" شد.
تمام مبارزات قهرمانانه خود مردم سياه پوست و نقش آنان بر عليه نظام برده دارى بوسيلهً "نويسندگان رسمى تاريخ" انكار و يا بسيار كوچك شمرده ميشود. واقعيت اين است كه برده ها در آمريكاى شمالى بيشتر از ٢٠٠ مرتبه شورش كردند، رهبرى شورش در ويرجينيا بوسيلهً نت تورنر و طغيان برده ها در جنوب كارولينا به رهبرى دنمارك وسى نمونه هايى معروف از اين حماسه ها است كه از جانب صاحبان برده حذف و پرده پوشى شده است.
اما چگونه جنگ داخلى سر انجام به برده دارى خاتمه داد؟ همين كه ارتش شمال پر از انبوهى سربازان سياه پوست شد، اين آنان بودند كه در خط مقدم جبهه در نهايت شجاعت و فداكارى جانشان را از دست دادند. انگار اينجا هم سربازان سياه پوست موجبى هستند براى اثبات تفكيك و تبعيض نژادى، حتى در سطح ارتش، دستمزد و مواجب سربازان سياه پوست نصف مقدارى بوده كه به هر سرباز سفيد تعلق ميگرفته است. نزديك به دويست هزار سرباز سياه پوست در ارتش متحده ميجنگيد ند و از هر ۵ نفر يك سرباز ( تقريبا ٤٠٠٠٠) جانشان را براى اين جنگ از دست دادند.
وقوع جنگ داخلى به دليل وجود تضاد ميان دو نوع سيستم اقتصادى متفاوت و سيستمهاى اچتماعى كه بر اساس برده دارى و كار مزدى بود ميان شمال و جنوب امكان پذير شد، در جنوب آمريكا برده دارى كه بر اساس داشتن مالكيت بر روى زمين و كشاورزى عمل ميكرد و در شمال آمريكا سيستم سرمايه دارى، كه بر مبناى كارخانه ها و كار مزدى بوجود آمده بود.
بحران زمانى به اوج خود رسيد كه اين دو سيستم اچتماعى بيشتر از آن قادر نبودند تا در يك كشور با صلح و آرامش در كنار همديگر به حيات خود ادامه بدهند. نبرد اين دو، تلاشى بود براى يك دست كردن و امتداد و گسترش ايالات متحد آمريكا به سوى غرب اين كشور، توسعه طلبيى كه به قيمت سلاخى كردن مردم بومى و دست زدن به يك جنگ تمام عيار براى دزديدن قسمت عمده از خاك مكزيك تمام شد.
هر شخص جدى و صادق ميداند كه قسمت عظيمى از سرمايه و قدرت موجود در دست سرمايه داران و هيئت حاكمه ايالات متحد امريكا نتيجه برده سازى و استثمار مردم سياه پوست در آمريكايى شمالى بوده است، سرمايه و قدرتى كه اين خونخواران براى استثمار و ظلم بيشتر در اينجا و سراسر جهان از آن استفاده ميكنند. هر شخص جدى و صادق ميداند كه فقط انقلاب قادر به يك تغيير بنييادين در اين كشور است، انقلابى كه بتواند تمام اين ظلم و ستم را به دور افكند و جامعه را از ريشه تغيير بدهد، براى اين كار مردم سياه پوست ميبايست نقش بزرگى در اين انقلاب ايفا بكنند.
برگرفته از سايت كارگر انقلابى
Revolutionary Worker - rwor.org.www